anisaanisa، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

می خواهم به او بگویم ...

مي‌خواهم يك بار براي هميشه به او بگويم كه از من آزاد است كه از من دِيني به گردن او نيست. كه او مسئول دلتنگي‌ها و حفره‌هايي كه خودم عمري نتوانستم جبرانشان كنم نيست براي من او آزاد است. مي‌خواهم بنشينم و ساعت‌ها برايش بگويم كه من بهشت را زير پاي خودم نمي‌بينم و همه‌ي عشقي كه به پاي او ميريزم را براي لذت خودم مي‌ريزم و بالاخره حتما مي‌خواهم براي او بگويم كه اين دنيا بدون عشق نمي‌ارزد حتي اگر من بگويم. ...
15 بهمن 1390

می خواهم به او بگویم ...

مي‌خواهم يك بار براي هميشه به او بگويم كه از من آزاد است كه از من دِيني به گردن او نيست. كه او مسئول دلتنگي‌ها و حفره‌هايي كه خودم عمري نتوانستم جبرانشان كنم نيست براي من او آزاد است. مي‌خواهم بنشينم و ساعت‌ها برايش بگويم كه من بهشت را زير پاي خودم نمي‌بينم و همه‌ي عشقي كه به پاي او ميريزم را براي لذت خودم مي‌ريزم و بالاخره حتما مي‌خواهم براي او بگويم كه اين دنيا بدون عشق نمي‌ارزد حتي اگر من بگويم. ...
15 بهمن 1390

قربون چشمای نازت بشم عزیزم

نفسم خیلی دوست داری تلوزیون نگاه کنی همیشه هم باید یا جلو تلوزیون بشینی یا اینکه به میز تلوزیون بچسبی و سر پا بمونی مامان خیلی نگران چشمات عادت بد مالوندن چشماتم که از سرت نمیفته پدر جون واست صندلی خرید از اون موقع بیشتر می زارم رو صندلی بشینی و تلوزیون و شبکه مورد علاقت که عربی (برائم)رو نگاه میکنی ایشالا که همیشه سالم باشی عشقه مامان ...
10 بهمن 1390

قربون چشمای نازت بشم عزیزم

نفسم خیلی دوست داری تلوزیون نگاه کنی همیشه هم باید یا جلو تلوزیون بشینی یا اینکه به میز تلوزیون بچسبی و سر پا بمونی مامان خیلی نگران چشمات عادت بد مالوندن چشماتم که از سرت نمیفته پدر جون واست صندلی خرید از اون موقع بیشتر می زارم رو صندلی بشینی و تلوزیون و شبکه مورد علاقت که عربی (برائم)رو نگاه میکنی ایشالا که همیشه سالم باشی عشقه مامان ...
10 بهمن 1390